جلسه کارگروه صالحین و دارالقرآن

((بسم رب شهدا و الصدیقین))

 

جلسه کارگروه طرح صالحین و دارالقرآن حوزه دو شهید مدرس توسط مسئولین

محترم طرح صالحین و دارالقرآن پایگاه ها در آینده نزدیک برگزار خواهد شد.

حضور کلیه مسئولین مربوطه در این جلسه الزامی است.

زمان و مکان برگزاری به طور دقیق لعلام خواهد.

((من الله التوفیق))

 

ستاد دارالقرآن حوزه دو مقاومت بسیج شهید مدرس

+ نوشته شـــده در جمعه 22 مهر 1390برچسب:,ساعــت15:8 تــوسط اعضای شورای فرهنگی بسیج |

 

رجايي از زبان رجايي (دوران كودكي)
من محمد علي رجائي كه در سال 1312 در قزوين در خانواده‌اي مذهبي متولد شدم. پدرم شخصي پيشه‌ور بود و مغازة‌ خرازي در بازار داشت كه از اين طريق امرار معاش مي‌كرديم. در سن 4 سالگي پدرم را از دست دادم و مسئوليت اداره زندگي ما به عهدة مادرم وبرادرم كه در آن موقع 13 سال داشت، مي‌افتاد. مادرم با تلاش و كوشش و حفظ حيثيت شديد خانوادگي در بين همة فاميل، ما را با يك وضع آبرومندانه‌اي اداره مي‌كرد و براي ادارة‌ زندگيمان به كارهاي خانگي كه آن موقع معمول بود، مثل شكستن بادام و گردو و فندق و از اين قبيل كارها مي‌پرداخت. تنها دارائي قابل ملاحظه ما يك منزل كوچك بود كه آن هم از دوران حيات پدرم برايمان باقي مانده بود و آن منزل زيرزميني داشت كه مادرم با تلاشي پيگير در آن زيرزمين اقدام به پاك كردن پنبه و به طوري كه عرض كردم هسته كردن بادام و گردو و .... زندگيمان را به طرز آبرومندي اداره مي‌كرد. اغلب اوقات سرانگشتانش ترك خورده بود. برادرم هم در همان سن و سال كار مي‌كرد و در حد متعارفي كه مي‌توانست كمكي به ادارة زندگي مي‌كرد.

خاطراتی درباره شهید رجایی


مسافرت به مشهد
يادم مي‌ياد در يكي از مسافرتهايي كه در مشهد خدمتشون بوديم اولين بار بود كه براي زيارت حضرت رضا (سلام‌الله عليه) در دورة نخست‌وزيري ايشان مي‌رفتيم، و طبق معمول ما يك برنامة غذايي را مي‌بايست در خدمت حضرت مي‌بوديم، وقتي ما وارد شديم استقبال عجيبي كردند ايشان ايستاد به سخنراني در صحن حضرت رضا (سلام الله عليه) و مردم نيز دورش را گرفته و او را سر دوش گرفتند، همانجا برنامة غذايي هم ما مهمان بوديم و برادر عزيزحجت‌الاسلام طبسي نايب‌التوليه آستان قدس و نماينده امام در آنجا نيز حضور داشتند ما بهمراه نخست‌وزير پس از اتمام سخنراني ايشان آمديم، همة مسئولين استان و شهر مشهد در آنجا بودند.
سفره غذا را نيز از قبل آماده كرده بودند، و فقط چيزهاي معمولي در آن بود، شهيد رجايي ابتدا نشست و نگاهي به سفره كرد و گفت چرا اينطور سفرة غيرمعمولي چيده شده است از ايشان سؤالي كردند منظورتان چيست كجاي اين سفره غيرمعمولي است، پاسخ دادند، چرا دو نوع خورشت است، چرا نوشابه اضافي، چرا ماست، چرا اين همه تشريفات، همه اون كساني كه تشريف داشتند مي‌دانند كه سفرة‌ غذا يك سفرة معمولي حتي درحد خانواده‌هاي متوسط بود و همين را هم رجائي در حد اسراف مي‌ديد، اشاره كرد و گفت: اگر اينها رو جمع نكنيد، من از اين غذا نخواهم خورد، و تقريباً در حال برخاستن و نيم‌خيز شده بود كه برادران ميهماندار كه پذيرايي مي‌كردند، گفتند آقا چيزي نيست يك سفرة‌ معمولي است ولي چون قاطعيت او را ديدند مجبور شدند همة آنچه را كه در سفره زيادي مي‌نمود مثل يك نوع خورشت، ميوه‌ها و نوشابه‌ها برداشتند و سفره شد، شامل يك نوع غذا و خورشت و نفري يك نوشابه و شهيد رجائي در اينجا با اين عمل يكبار ديگر به همة زمامدارها و مسئولين استان كه حضور داشتند درسي داده و آنها را براي ادامة صحيح مسئوليتشان آماده نمود و براستي مگر غير از اين هم مي‌توان از او انتظار داشت؟ پس از صرف غذا تنها به اين عمل خود قناعت نكرد بلكه استاندار را ملاقات كرده و خطاب به او گفت: من تعجب مي‌كنم كه شما هنوز هم تغيير موضع نداده‌ايد، دنيا مي‌داند كه ما واقعاً از انقلابمون چي مي‌خواهيم و چكار بايد بكنيم، اين چه عملي است كه شما داريد مي‌كنيد. آيا من اينجا باشم و اين غذاهاي الوان را بخورم در حاليكه از مردمي كه آنجا هستند (اشاره به سمت حرم امام رضا «ع» ) و من را بعنوان نخست‌وزير روي دست مي‌گيرند و مرا بعنوان حزب الهي مي‌شناسند اطلاعي نداشته باشم، آيا معني حزب‌الهي اين است اينطوري ما بايد نمونه باشيم و بدين طريق او را ضمن راهنمايي مورد ملامت قررا داد.

 


سادگي محل كار

هميشه خودم را يك معلم ‌دانسته‌ام
وقتي آقاي رجائي نخست‌وزير شد هيچ علاقه‌اي نداشت كه به محل نخست‌وزيري برود چون آن را نخست‌وزيري زمان طاغوت مي‌دانست. چون در اين زمان وزير آموزش و پرورش هم بود مي‌گفت من خودم را از اول يك معلم مي‌دانسته‌ام و چون مي‌خواهم وزير آموزش و پرورش بمانم لذا نخست وزيري بايد در محل وزارت آموزش و پرورش ايجاد بشود تا دو سه ماه هم اين فكر را دنبال كرد ولي بعد به دلائل امنيتي ناچار شد به محل نخسشت‌وزيري واقع در خيابان پاستور برود. چون اين محل به هيچ‌وجه از لحاظ امنيتي جوابگو نبود.

مثل همه از غذاي نخست‌وزيري مي‌خورند


در دوران رئيس جمهوري آقاي رجائي هيچ تغييري با زمان نخست‌وزيري ايشان ديده نشد. مثلاً در اوقاتي كه مناسب بود ما با تني چند نفر از كاركنان دفتر غذايمان را مي برديم و نهارمان را در دفتر با ايشان مي‌خورديم. غذاي رياست جمهوري همان غذايي بود كه در نخست‌وزيري تهيه مي‌شد. هر غذايي براي كارمندان تهيه مي‌شد ايشان هم بدون اينكه كمترين چيزي به آن اضافه شود همان را مي‌خوردند گاهي هم كه خيلي كار داشتند نهارشان را به تنهايي مي‌خوردند.
تدريس خصوصي نكرد
آقاي رجائي علاقه‌اي به جمع‌آوري مال دنيا نداشت و با همان حقوق معلمي زندگيش را مي‌گذراند ايشان با اينكه معلم نمونه هم معرفي شده بود مي‌توانست مثل برخي از همكارانش درآمد خوبي از كلاسهاي اختصاصي و تدريس خصوصي داشته باشد اما هرگز تدريس خصوصي نكرد.
آخرين وصيت
بيست روز قبل از شهادت، قبل از ترك خانه براي شركت در جلسه‌اي مهم، همسر رجايي به او گفت: «پيشنهاد مي‌كنم وصيت‌نامه‌ي جديدي بنويسيد. وصيت‌نامه قبلي را سال‌ها پيش نوشته‌ايد. »
رجايي به يادآورد كه در سال 1352 قبل از اين‌كه به زندان برود، وصيت‌نامه‌اي نوشته بود و آن‌ روز، هشت سال از نوشتن آن وصيت‌نامه مي‌گذشت.
كمي فكر كرد. سپس كاغذي خواست تا وصيت‌نامه‌اي جديد بنويسد. او بر روي يك برگ كاغذ دفتر مشق بدون‌ اين‌ كه پاكنويس كند خوش خط و خوانا و بدون خط‌خوردگي و روان‌ و ساده وصيت‌نامه‌اي نوشت و آن را به همسرش داد. نكاتي كه در اين چند خط به آن‌ها اشاره‌ شده، بسيار قابل تأمل است:

بسم الله الرحمن الرحيم

اين بنده كوچك خداوند بزرگ با اعتراف به يك دنيا اشتباه، بي‌توجهي به ظرافت مسئوليت از خداوند رحيم طلب عفو و از همه برادران و خواهران متعهد تقاضاي آمرزش خواهي مي‌كنم.
وصيت حقيقي من مجموعه زندگي من است. به همه چيزهايي كه گفته‌ام و توصيه‌هايي كه داشته‌ام در رابطه با اسلام و امام با انقلاب تأكيد مي‌نمايم.
به كسي تكليف نمي‌كنم ولي گمان مي‌كنم اگر تمام جريان زندگي مرا به صورت كتاب در‌آورند براي دانش‌آموزان مفيد باشد.
هر چه از مال دنيا دارم متعلق به همسر و فرزندانم مي‌باشد. كيفيت عملكرد را طبق قانون شرع به عهده خودشان مي‌گذارم.
برادرم محمدحسين رجايي وصي و همسرم ناظر و قيم باشند.
خداي را به وحدانيت، اسلام را به ديانت، محمد(ص) را به نبوت و علي و يازده فرزندان معصومين عليهم‌السلام را به امامت و پس از مرگ را به قيامت و خداي را براي حسابرسي به عدالت قبول دارم و از درياي كرمش اميد عفو دارم.
اين مختصر را براي رفع تكليف و تعيين خط ‌مشي براي بازماندگان و بر حسب وظيفه شرعي نوشتم وگرنه وصيت‌نامه اين‌ بنده حقير با اين همه تحولات در زندگي در اين مختصر نمي‌گنجد و مكّه، حج بيت‌الله بر من واجب شده بود امكان رفتن پيدا نشد. اينك كه به لقاءالله شتافتم اين واجب را يكي از بندگان صالح خداوند به عهده بگيرد. ثلث اموال به تشخيص بازماندگان به «خيرالعمل» صرف شود و اگر به نتيجه قطعي نرسيدند به بنياد شهيد بدهيد.
محمدعلي رجايي

انفجار و شهادت


در ساعت سه عصر، صداي انفجار مهيبي از ساختمان نخست‌وزيري برخاست. كاركنان به طرف محل انفجار دويدند. جمعيت زيادي از راه رسيد. همه نگران رجايي و باهنر بودند. رجايي از چند روز قبل به فرمان حضرت امام خانواده‌اش را در يكي از واحدهاي مسكوني نهاد رياست‌جمهوري ساكن كرده بود تا ديگر مجبور به رفت‌وآمد به خانه‌اش نباشد. كمال، پسر سيزده ساله رجايي از دور شاهد شعله‌هاي آتش بود. او با حالي آشفته به مادرش تلفن كرد و ماجرا را با او در ميان گذاشت تا همسر شهيدرجايي خودش را برساند. پيكرهاي خونين و سوخته رجايي و باهنر را به بيمارستان منتقل كردند. شدت انفجار به حدي بود كه ابتدا هيچ‌كس نتوانست كشته شدگان را شناسايي كند. جنازه‌ها را به بيمارستان انقلاب منتقل كرده و پيكر شهيدرجايي را در سردخانه قراردادند.
هيچ‌كس نمي‌دانست كه اين پيكر سوخته، بدن شهيدرجايي است. به فكر يكي از اطرافيان او رسيد كه از روي دندان‌ها مي‌توان فهميد كه پيكر سوخته، بدن شهيدرجايي است يا خير؟ اما سوختگي آن‌چنان بود كه دهان رجايي به سادگي باز نمي‌شد. لحظاتي بعد يكي از پزشكان از راه رسيد و پس از شستن لب‌ها با آب اكسيژنه، دهان را باز كرد و دندان‌ها ديده‌ شد، اما باز هم كسي او را نشناخت. همسر شهيد رجايي به بيمارستان آمد و در سردخانه پيكر سوخته شهيد‌رجايي را شناسايي كرد.
با شنيدن خبر شهادت رجايي و باهنر، مردم به خيابان‌ها ريختند و ايران در سوگ رئيس‌جمهور و نخست‌وزير خود فرو رفت. با طلوع آفتاب روز نهم شهريور ماه مردم در مقابل مجلس شوراي اسلامي تجمع كرده و با سردادن شعار«رجايي، رجايي! راهت ادامه دارد! » پيكر او و شهيد باهنر را تا بهشت زهرا مشايعت كردند.

اطلاعيه خانواده شهيد محمدعلي رجايي رييس‌جمهور


بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم
محمدعلي رجائي مقلد امام و فرزند ملت به عهد و پيماني كه با خداي خويش بسته بود وفا كرد و به كاروان شهداي اسلام و انقلاب اسلامي پيوست. «واوفوا بعهد الله اذا عاهدتم» رجايي اين سرباز اسلام و انقلاب كه طعم فقر و محروميت را چشيده بود و هنوز نقش آثار داغ و شكنجة زندان‌هاي منحوس، پهلوي از پيكر او محو نشده بود، در مبارزه بي‌امان خويش عليه ظلم و جور و استكبار، عليه شرك و كفر و الحاد تا پاي جان ايستاد و با خون خود، نهال انقلاب اسلامي ايران را آبياري كرد و به خدا پيوست. اينك اي امت شهيدپرور و انقلابي ايران، فرزند شما محمدعلي رجائي، كه شما با رأي قاطع خود او را به رياست‌جمهوري اسلامي ايران برگزيده و با انتخاب او به رياست جمهوري به جريانات انحرافي و سازش‌كارانه خط بطلان كشيديد در راه انجام وظيفه‌اي كه به عهده او گذاشته بوديد شهيد شد. او خود را به حق فرزند ملت مي‌دانست و اينك خانوادة‌ وي شهادت او را به امام ملت بزرگ و انقلابي ايران تبريك و تسليت مي‌گويند و تو اي امام بزرگوار، دعا كن كه خدا خون اين شهيد را كه از ميان مردم محروم و مستضعف جامعه برخاست و در راه حفظ و حراست حقوق محرومان و مستضعفان جامعه و استقرار حاكميت اسلام شهيد شد از امت مسلمان و شهيدپرور ايران بپذيرد و اينك ما، همسر و فرزندان و خانواده شهيد رجايي، امروز در اجتماع دانشگاه حاضر مي‌شويم تا يك بار ديگر با امام و امت مسلمان انقلابي ايران در ادامه راه شهيدان تجديد بيعت كنيم. در اهتزاز باد پرچم خونين اسلام، پرطنين باد بانگ آسماني الله‌اكبر، به اميد پيروزي اسلام و مسلمين.
خانواده شهيد محمد علي رجائي

زندگی نامه شهید رجایی

 

 

+ نوشته شـــده در پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:,ساعــت15:51 تــوسط اعضای شورای فرهنگی بسیج |
تهاجم فرهنگی و تاثیر خانواده

(( بسم رب شهدا و الصدیقین))

با سلام بر امام زمان(عج) و نایب بر حقش آقا امام خامنه ای در این پست قصد داریم

تا جوانان ایران زمین را با مضوع تهاجم فرهنگی و تاثیر آن در خانواده ها بحث کنیم.

 

مقدمه:


پس از انقلاب اسلامی و حرکت همگانی مردم برای تغییر بنیادین ارزش‌های نظام، دشمنان همواره از طریق برنامه‌های مختلف سعی در اختلال در نظام برنامه‌های کشورمان داشته‌اند. پس از آنکه دشمنان از ادامه رابطه و مصالحه با رهبران نظام جمهوری اسلامی مأیوس شدند، به جنگ تحمیلی دامن زدند که خود می‌توانست تضعیف نظام تا نابودی کامل هویت دینی و ملی (ایرانی- اسلامی) را در بر داشته باشد. البته در این راه دشمن از هیچ حربه‌ای فرو نگذاشت، اما آنچه که مسلم بود رشادت‌ها و ایثار جوانان و مردم ایران زمین به مدد عقیده و ارزش‌هایی که از انقلاب به دست آورده بودند، مانعی بزرگ بر سر راه اهداف آنها شد و چیزی جز ناکامی و شکست در حوزه استراتژی‌های نظامی را برای آنها در بر نداشت. بدین ترتیب دشمن زخم خورده از شکست در حوزه‌های نظامی به فکر راه‌های پنهانی‌تر و البته کشنده‌تری برای نابودسازی نظام افتاد. در این دوره استحاله از درون و تهی‌سازی معانی ارزشی جامعه مهم‌ترین هدف دشمن قرار گرفت. تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی درست از سال 1368 یعنی پایان جنگ تحمیلی ایران و عراق آغاز شد و از خلاء ایجاد شده از مسایل جنگ، استفاده لازم را برد.
گسترش روز افزون ماهواره‌ها، گسترش بی‌بندوباری و به وجود آمدن فساد فراگیر در جامعه و به انحطاط کشیده شدن برخی از جوانان و گسترش روزافزون مشروبات الکلی، ایجاد گروه‌های غربی مانند: هوی‌متال‌ها، رپ‌ها و شیطان‌پرست‌ها، تمایل به مدگرایی و000 همه و همه نشان از هدفمند بودن این تهاجم از طرف دشمن داشت. این بار دشمن با استفاده از روش‌های نرم‌افزاری فکری و تبلیغی بر خلاف دوره قبل که مردان را مورد حمله قرار داده بود قلب جامعه، یعنی زنان و جوانان را هدف گرفت.
جامعه‌شناسان معتقدند که پایه‌های هر جامعه، ریشه در ارزش‌ها و نظام عقیدتی آن دارد. بنابراین برای تضعیف هر جامعه، کافی است تا فرهنگ آن را تضعیف کرد. با این کار افراد جامعه از خود بیگانه شده و بر خلاف آنچه که حقیقت فرهنگی آنها را تشکیل می‌دهد، رفتار می‌کنند. دشمن برای حملات فرهنگی، نیاز به ابزارها و وسایل کارآمد داشت. بنابراین همان طور که لازمه حملات نظامی ابزار و آلات جنگی است، لازمه تهاجم فرهنگی نیز وسایلی است تا گلوله‌های زهرآگین فرهنگی دشمن از ماهواره‌ها گرفته تا اینترنت، رادیو و توزیع کتاب‌های ضد فرهنگی و دگراندیشی به براندازی نظام‌های مخالف و تضعیف و آنها مبادرت ورزد.
می‌توان گفت خانواده کانون توجه حملات ابزارهای مدرن تهاجم فرهنگی است و با تضعیف آن بسیاری از اهداف تهاجم فرهنگی محقق می‌شود. با نگاه به کارکردهای خانواده بیش‌تر می‌توان به اهمیت آن توجه نمود. خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی پایه و اساسی در جامعه، معمولاً کارکردهای گوناگونی را بر عهده دارد که البته چگونگی این کارکردها و شدت عملکرد آنها در فرهنگ‌های گوناگون متفاوت است.برخی از این کارکردها عبارتند از:


1ـ تنظیم رفتار جنسی و زاد وولد


درفرهنگ‌های مختلف بشری، خانواده محلی امن برای برآوردن نیازهای زندگی جمعی بشر است. یکی از نیازهای بنیادین انسان میل به رابطه جنسی و تولید مثل است. تاریخ بشر نشان می‌دهد که هیچ مکانی برای ارضای نیازهای غریزی بشر، امن‌تر و آرام‌بخش‌تر از خانواده نبوده است.


2ـ مراقبت و محافظت از کودکان، ناتوانان و سالخوردگان


از آنجا که این افراد، قادر به مراقبت از خود نیستند، بنابراین خانواده بهترین مکان برای حفظ و نگهداری از این افراد است. به علاوه این نهاد از جمله معدود نهادهای اجتماعی است که ابعاد معنوی و عاطفی بشر را رشد و تعالی می‌بخشد.


3ـ اجتماعی کردن فرزندان


در تمام تاریخ بشر، خانواده به عنوان مهد گسترش و انتقال ارزش‌ها و هنجارهای نظام اجتماعی از نسلی به نسل دیگر بوده است. همواره رویکردها و آموخته‌های اولیه فرزندان، تاثیر زیادی در آموخته‌های بعدی آنها دارد. بنابراین آنچه را که افراد در سال‌های نخست زندگی از خانواده فرا می‌گیرند، پایه‌های اندیشه‌های بعدی خود می‌سازند. در موارد بسیار زیادی الگوی زندگی و رفتارهای اجتماعی فرزندان، والدین آنها هستند.


4ـ تامین اقتصادی


تقریباً در همه جوامع تاریخی، خانواده نقش اصلی تامین مایحتاج اقتصادی و ضروریات مادی افراد را بر عهده داشته است. بنابراین در دوره‌های مختلف زندگی به ویژه سال‌های نخست و پایانی زندگی که فرد قادر به تولید اقتصادی نبوده است، تحت حمایت سازمان خانواده قرار می‌گرفت. مسلماً جوامع مختلف تشکیل شده از واحدهای کوچک‌تری چون خانواده هستند. به همین دلیل مهم‌ترین هدف برای نابودسازی یک جامعه و فرهنگ آن، نابودسازی افراد از طریق برهم زدن آرامش روانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آنهاست که این هدف جایی نیست مگر خانواده. چنانچه دیده می‌شود سیستم برنامه‌ریزی‌های فرهنگی دشمن اغلب با اثرگذاری بر خانواده نظام عقیدتی، سیاسی و فرهنگی فرد را دچار تزلزل می‌سازد. این نظام برنامه‌ریزی با انگشت گذاشتن بر ابعاد غریزی و لذت‌های آنی، سعی دارد تا اقشار آسیب‌پذیر جامعه نظیر نوجوانان، جوانان، زنان و سایر گروه‌ها را مورد حمله قرار دهد. برخی از این حملات در قالب پیامدهای ذیل بر خانواده ظاهر می‌شود:


1ـ اختلاف میان زن و شوهر


دشمنان فرهنگی، در قالب برنامه‌های تفریحی، کتاب‌ها، تصاویر و فیلم‌های تلویزیونی سعی در تغییر رویکردها و عقاید افراد دارند. همان طور که می‌دانیم عقاید و رویکردهای اولیه هر فردی بسته به محیط اجتماعی آن، شکل می‌گیرد، لذا افراد بهنجار جامعه خود و محیط اجتماعی که در آن زندگی می‌کنند، محسوب نمی‌شوند. بلکه در بهترین حالت، افراد بهنجار و نرمال جوامعی محسوب می‌شوند که با معیارهای آنها رفتار می‌کنند.
به خوبی می‌توان ملاحظه کرد که در صورت بروز چنین وضعیتی فرد از سوی محیط طرد می‌شود. اینجا تضاد بین عالم رویاهای فرد با واقعیات بیرونی، موجب طرد فرد از جامعه و گسست نظام خانواده می‌گردد. برنامه‌های فرهنگی بیگانگان با تبلیغات و آموزش‌های مستقیم و غیرمستقیم خود در قالب برنامه‌های تلویزیونی، عکس‌ها، رمان‌ها و ... سعی در تغییر بنیان‌های فکری افراد دارند که این امر در اغلب موارد به اختلافات ارزشی خانواده‌ها و عدم توانایی آنها در پذیرش یکدیگر منجر می‌گردد. دامنه این مسئله از اختلافات خانوادگی تا طلاق گسترش می‌یابد.


2ـ اختلافات میان خانواده و فرندان


همان طور که گفته شد تغییر در بنیان‌های عقیدتی خانواده، زمینه بروز اختلاف عقاید و عدم پذیرش افراد را فراهم می‌سازد. این امر علاوه بر تضاد میان زن و شوهر، تضاد میان نسل‌‌ها حتی شاهد تضاد و تفاوت کامل فکری میان فرزندان و در نتیجه عدم پذیرش فرزندان نسبت به یکدیگر می‌باشیم.


تهاجم فرهنگی و خانواده‌ها


بی‌تردید طراحان برنامه‌های مدرن تهاجم فرهنگی اطلاعات و خط‌مشی‌های اصلی خود را از سازمان‌ها و اطلاعاتی و جاسوسی‌ کشورهایی می‌گیرند که قصد فرماندهی بر کل دنیا را دارند. تحقیقات نشان می‌دهد در سازمان سیا، شاخه‌ای تخصصی و متمرکز برای مطالعات و برنامه‌ریزی ضد فرهنگی علیه ایران با یک فکر ویژه تشکیل شده و بودجه مالی آن از 000ر000ر25 دلار در سال قبل به 000ر000ر75 دلار در سال جاری افزایش یافته است؛ این یعنی افزایش تهاجم تا حد سه برابر. مهم‌ترین هدف مبارزه فکری و روانی دشمنان نظام، سرمایه‌های اصلی کشور یعنی جوانان است و در این بین جوانان برای آنان دارای اهمیت و برنامه‌ریزی ویژه است چرا که:جوانی به واسطه ویژگی‌های نشاط، بالندگی، نوخواهی، سرکشی و ناپختگی فکری، محلی مستعد برای تاخت و تاز شبهات و اندیشه‌های جدید و پر زرق و برق است.
جوانان به واسطه زندگی در خانواده‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا تخریب و منحرف کردن یک جوان در یک خانواده، یعنی تخریب و کاهش قدرت آن خانواده. بررسی‌ها نشان می‌دهد مواد روان‌گردان و مخدر برای جوانان و نوجوانان به شیوه‌ای راحت و با قیمتی ارزان‌تر ارائه می‌شود به نظر شما احاطه و تسلط فکری بر جوانان اهمیت بیش‌تری دارد یا بزرگ‌سالان و سالخوردگان؟ البته هریک جایگاه ویژه خود را دارد. منحرف ساختن جوانان این خانواده‌ها زمینه برای دغدغه‌های بزرگ خانواده و ایجاد عدم تمرکز فکری و روانی برای والدین نظامی می‌گردد.نگاهی به ساختار پذیرش تهاجم در خانواده‌ها و انواع آنها، در فهم بهتر مطالب، ما را یاری می‌رساند.


1ـ خانواده‌های فعال


در این خانواده‌ها، درونی کردن هنجارهای اجتماعی و دینی روال معمول و منطقی خود را داشته و والدین ضمن مشارکت در زندگی جمعی و پاسخ به مسائل فکری فرزندان هم زمان به افزایش اطلاعات مورد نیاز و تعامل منطقی با فرزندان به ویژه جوانان خود می‌پردازند. استعمار فرهنگی برای ورود به این خانواده‌ها دچار مشکل جدی است چرا که مأمن اسرار جوانان این خانواده‌ها، دچار مشکل جدی است. مأمن اسرار جوانان این خانواده‌ها، والدین هستند و محیط خانواده به شکلی است که آنها برای طرح مسائل ذهنی و فکری و عقیدتی خود مشکل خاصی ندارند، بنابراین در حافظه آنها نقاط مجهول وجود ندارد تا توسط ابزار تهاجم فرهنگی به نادرست معلوم گردد.


2ـ خانواده‌های منفعل


در این خانواده‌ها، به علت اشتباه گرفتن وظایف و کارکردهای اصلی خانواده و هدف نهایی کار و تلاش از تامین پوشاک و خوراک به جای تأمین روحی روانی فرزندان، شکافی محسوس بین والدین و فرزندان به وجود می‌آید. عمدتاً در این خانواده‌ها فرصت مناسبی برای گفت‌وشنود خانوادگی پیدا نمی‌شود و ارتباط آنها موزاییکی است. والدین به تصور برآوردن نیازهای اصلی فرزندان بیش‌تر به فکر لباس، غذا، تفریح و تحصیلات آنها هستند و کمتر به اصلی‌ترین وظیفه خود یعنی همبستگی روانی با فرزندان و آموزش معنوی آنها توجه دارند. چه بسا در این میان ابتدا والدین تحت تاثیر ابزارهای تهاجم فرهنگی قرار گرفته و سپس فرزندان مبتلا می‌شوند و در صورت ابتلای آنها راه حل منطقی و مناسبی برای برون رفتن از بحران در پیش گرفته نمی‌شود. مشکلات اقتصادی و خواسته‌های پایان ناپذیر خانواده‌ها نیز ناکجاآبادی را پیش روی این خانواده‌ها می‌سازد که با سرعت به سمت انتهای آن که یأس و نومیدی است سرازیر می‌شوند. در بسیاری از موارد این افراد احساس می‌کنند که هر مشکل و مسئله خاصی آنها را تهدید نمی‌کند و در یک امنیت کامل به سر می‌برند بنابراین به فکر راه‌حل آن مشکل بر نمی‌آیند. لذا اولین راه‌حل برای مواجهه با مشکل، یافتن مسئله است. دقت کنیم راه نهایی برای حل مسئله، پاک کردن صورت مسئله نیست.
با توجه به ساختار فرهنگی- مذهبی جامعه ما، نیاز به تقسیم‌بندی دیگری احساس می‌شود:


ـ خانواده سنتی:

 

که تاکید ویژه آن بر سنت‌ها و رسوم غالب حاکم بر جامعه اعم از دینی یا ملی است. این دسته به دو گروه قابل تقسیم‌بندی است: الف: متعصب؛ ب: منعطف
متعصب: این خانواده‌ها به شرایط زمانی توجهی نداشته و آن چیزی که در گذشته آموخته‌اند و یا با جنبه‌ها سنتی آنها همخوانی دارد را معیار اصلی انتخاب‌های بعدی خود و دیگران می‌دانند و در این راه انعطافی از خود نشان نمی‌دهند.
منعطف: این خانواده با وجود آنکه وجه پیروی از سنت‌ها در آنها بسیار قوی است اما تا حدودی سعی می‌کنند تا در برابر شرایط از خود انعطاف نشان دهند در نتیجه با فرزندان بسته به اقتضای زمانه همگام می‌شوند.


ـ خانواده روشنفکر:

 

 که این دسته از خانواده بر خلاف دسته پیشین، تاکید عمده خود را بر عقل و معیارهای عقلانی و منطقی نهاده و در برابر اغلب مسایل جدید سعی دارند تا از عقل و معیارهای آن بهره برند: الف: ارزش‌مدار؛ ب: فارغ از ارزش
ارزش‌مدار: این دسته علاوه بر آنکه تاکید زیادی بر عقل و انتساب‌های عقلانی دارند، اما معیارهای عقلانی آنها دارای پشتوانه ارزشی و اغلب دینی است. لذا تنها به اموری مبادرت می‌ورزند که با محک عقل و معیارهای ارزشی آنها همخوانی داشته باشد.
فارغ از ارزش: این دسته کسانی هستند که سعی دارند تا عقل‌مدار با تمام مسایل برخورد کنند. عقل ابزاری و معطوف به هدف سرلوحه تمام امور این افراد قرار می‌گیرد. برای این دسته که از معیارهای ارزشی روشنی پیروی نمی‌کنند و عقل آزاد را سرلوحه امور خود قرار می‌دهند. برای آنها هدف مهم است و به اصطلاح هدف، وسیله را توجیه می‌کند. به عنوان مثال از نظر ما و حتی اندیشمندان اروپایی، آمریکاییان اغلب افرادی با عقل ابزاری و معطوف به هدف هستند و برای آنها تنها هدف مهم است نه وسیله. کشتار جمعی، تعرض و تهاجم، وسایلی هستند که آنها را به اهدافشان رهنمون می‌سازند. بنابراین، این وسایل چون بهترین ابزار برای دست‌یابی به اهداف محسوب می‌شوند، مناسب و مقبول هستند. در حالی که در سنت ما و ارزش‌مداران تاریخ همواره راه رسیدن به اهداف یکی از ملزومات اساسی است.
اگر بخواهیم این خانواده‌ها را در یک طیف نشان دهیم در یک سر طیف خانواده‌های متعصب سنتی و در سر دیگر آن خانواده‌های روشنفکر فارغ از ارزش قرار می‌گیرند. این خانواده‌ها افرادی افراطی‌اند. خانواده‌های متعصب سنتی در برابر هر امر جدید و تازه‌ای مقاومت می‌کنند. از آنجا که این خانواده نمی‌تواند با شرایط زمان خود را تطبیق دهد در بسیاری از موارد دچار مشکلات جدی شده و احتمال انحراف اعضای آن بسیار زیاد است.
دسته دوم یعنی خانواده‌های روشنفکرمآب فارغ از ارزش، کسانی هستند که بر خلاف دسته اول تحت هیچ عنوان به ارزش‌ها و سنت‌های رایج تن در نمی‌دهند. این دسته اغلب افرادی غیر اخلاقی و غیرقابل اعتماد هستند. از سویی دیگر امکان فروپاشی این خانواده‌ها و گسست انسجام و همبستگی آنها بسیار زیاد است زیرا این دسته در برابر هر مد جدیدی آماده پذیرش هستند و آن را با آغوش باز می‌پذیرند. تفاوت و تناقض ارزش‌های آنی و گذرا در این خانواده‌ها و از سوی دیگر عدم توجه به اخلاق، موجب فروپاشی و گسست این خانواده‌ها از هم می‌شود. اما آنچه مد نظر ما می‌باشد و از نظر ما خانواده‌های پذیرفته شده‌تری محسوب می‌شوند خانواده‌های سنتی منعطف و روشنفکر ارزش مدار هستند. این دو دسته آمیزه‌ای از عقل و سنت‌های ارزشی اعم از دینی و ملی را سرلوحه عمل خود قرار می‌دهند. مسلماً این خانواده‌ها در برابر مسایل جدید و حوادث بزرگ زندگی کمتر آسیب‌پذیرند و این دسته با قدرت تحمل خود به حل مسایل می‌اندیشند و با قدرت ایمان، اخلاق و صبر شیوه‌ ارتباط منعطف با محیط را پیش می‌گیرند.


نتیجه‌گیری:


با بحث فوق قصد داشتیم به معرفی اجمالی تهاجم و هدف اصلی آن یعنی جوانان بپردازیم. بدون شک با توجه به انواع خانواده و روش‌های تربیتی و تصمیم‌گیری در آنها مقابله با تهاجم فرهنگی نیز متفاوت می‌شود. بی‌تردید نمی‌توان در همه جای جامعه پلیس و نیروهای کنترل رسمی را قرار داد اما می‌توان با آموزش صحیح به خانواده‌ها، آنها را در مقابل این تهدیدات بنیان برانداز، واکسینه نمود. خانواده‌ها با کنترل فرزندان خود کمک بسیار زیادی به سلامت خود و جامعه می‌کنند.
شما خانواده‌های گرامی و خوانندگان گرانمایه این نوشتار، با رفتار مشفقانه و محبت‌آمیز می‌توانید به کمک اصلاح جامعه آمده و ضمن کنترل درونی خانواده‌ها به کنترل بیرونی و در نهایت ایمن سازی جامعه با مشارکت و همکاری دلسوزانه کمک نمایید. فراموش نکنیم همیشه یک فرزند خوب در یک خانواده آرام و منطقی پرورش می‌یابد و یک جامعه خوب متشکل از خانواده‌های خوب است. خانواده‌ها پلی هستند برای سوق جامعه به سمت اهداف متعالی و بلند.
شما والدین گرامی با اهمیت به حضور بیش‌تر و موثر در خانواده با اهمیت دادن به روح و الزامات روانی فرزندانتان می‌توانید به کارکردهای صحیح تربیتی خانواده جامه عمل بپوشانید. فراموش نکنیم که فرزندان و افراد خانواده ما بیش از نیازهای جسمانی به آرامش روانی و درک متقابل نیازمندند و ارتباط مناسب و مشفقانه پدر در منزل با همسر و فرزندان ضامن بقا و سلامتی کانون گرم خانواده است. گو اینکه برای همین هدف مهم و غایی، هر صبح را به امید تقرب به خداوند متعال به شب می‌رسانیم.
اغلب افراد گمان می‌کنند که از آسیب‌های اجتماعی در امان‌اند و این مسایل تنها گریبانگیر دیگران است. بسیاری از والدین از مشاهده مدهای مو و لباس در فرزندان و یا مشاهده کج‌روی‌هایی نظیر اعتیاد به موادمخدر، انحرافات جنسی و رفتارهای ضد اخلاقی از سوی جوانان خود عبرت نمی‌گیرند و در اکثر موارد موضوعات مذکور را ناچیز جلوه می‌دهند. باید توجه داشت که راه‌حل نهایی برای حل مسئله، پاک کردن صورت مسئله نیست. بلکه آگاهانه باید ابتدا مسایل را شناسایی نموده و برای حل آن اقدام نمود. دقت کنیم همان طور که ویروس‌های بیماری‌‌زا می‌توانند بدن ما را در خطر نابودی قرار دهند، ویروس‌های ضد فرهنگی نیز می‌توانند به نحو بسیار کشنده‌تری جامعه را دچار بحران‌های هویت؛ نسلی، جنسی، عقیدتی و حتی سیاسی و اقتصادی نمایند. بنابراین همان طور که به مراقبت اعضای خانواده در برابر بیماری‌های جسمی می‌پردازیم، باید آنها را در برابر بیماری‌های بسیار خطرناک فرهنگی نیز ایمن کنیم.
چند راه حل برای مواجهه با بحران
ـ باور کنیم ما نیز ممکن است همانند دیگران در معرض آسیب‌ها قرار بگیریم.
ـ نسبت به خطراتی که ما و خانواده‌هایمان را تهدید می‌کنند، آگاهی یابیم.
ـ نیازهای فرزندان خود را بشناسیم و برای حل آن بکوشیم.
ـ می‌توان برای شناسایی نیازهای خانواده، از خود آنها مشورت گرفت، اما باید توجه داشت که به همان نسبت که کمبود امکانات می‌تواند موجب آسیب خانواده گردد، رفاه دایمی و برآوردن نیازهای کاذب نیز خطرناک است.
ـ از طریق افزایش آگاهی خود، خانواده را به سمت وفاق بیش‌تر هدایت کنیم.
ـ کنترل غیرمستقیم اعضا به ویژه نوجوانان و جوانان ضروری است. توجه داشته باشیم که معاشرت با دوستان بد از یک سو و تنها نهادن فرزندان از سوی دیگر به یک اندازه می‌توانند خطرساز باشند.
ـ سعی کنیم بهترین دوست فرزندان خود باشیم.
ـ گه‌گاه مسایل خانواده را با فرزندان در میان بگذاریم و از آنها در ارائه راه‌حل یاری بجوییم. این امر موجب بلوغ فکری و احساس تعلق فرزندان نسبت به خانواده می‌شود.
ـ میان عطوفت و سختگیری بر کردار فرزندانمان اعتدال برقرار نماییم.
ـ بهترین تصمیم‌ها را در بدترین شرایط بگیریم.

+ نوشته شـــده در دو شنبه 11 مهر 1390برچسب:,ساعــت15:12 تــوسط اعضای شورای فرهنگی بسیج |
تهاجم فرهنگی و انحرافات اجتماعی

(( بسم رب شهدا و الصدیقین))

تهاجم فرهنگي وانحرافات اجتماعي

 فرهنگ جامعه مانند بدن موجود زنده وديگر نظام هاي اجتماعي مي تواند دچارو آسيب شود ،همانطور كه بدن انسان محيط وزمينه اي است كه مي تواند با ورود بيماري دچار آسيب شود ويا با مقاومت به مقابله با عوامل بيماري برود ،فرهنگ هر جامعه نيز زمينه ومحيطي است كه هميشه در تهاجم انواع بيماريها مي باشد ،فرهنگ مي تواند به بدون مقاومت دچار آسيب شود ويا اينكه همانند بدن با مقاومت، بيماري را از خود دور سازد،كه بستگي به اين دارد كه تا چه اندازه فرهنگ از عناصر قوي وقدرتمندي برخوردار باشد ويا اينكه فرهنگ مقابل از چه ابزار وامكاناتي برخوردار باشد.
همانطور كه بيماري هاي جسماني از طرق گوناگون وبا شكل وشمايل جديدي بدن انسان را مورد حمله قرار مي دهند،همين ويژگي در مورد تهاجم فرهنگي هم صادق است زيرا استعمار گران از ترفند وشيوه هاي نو وجديد استفاده ميكنند زيرا اگر هميشه از يك شيوه براي تهاجم استفاده كند جامعه مي تواند با شناسايي ترفندها ،راه هاي مقابله با آن را بيابد ودر افراد جامعه نوعي مصونيت بياورند.
تهاجم در لغت نا مه ها به معناي بهمديگر هجوم كردن،به يكديگر يورش وحمله آوردن، بيان شده است. (فرهنگ فارسي عميد) البته در اصطلاح "تهاجم فرهنگي"بيشتر به معناي حمله كردن يك طرفه استفده ميگردد. زيرا كه در تهاجم فرهنگي يك كشور قدرتمند كه داراي امكانات فراوان مادي،تكنولوژي و وسايل ارتباطي برتر است باستفاده از ابزارهاي فرهنگي از قبيل فيلم وسي دي مجلات وروزنامه ها وكتاب و.... فرهنگ يك كشور را مورد حمله قرار مي دهند وهدف آنها نابودي واز بين بردن فرهنگ جامعه وكشور و در نهايت رواج فرهنگ خود در كشور مي باشد.
سلطه فرهنگي استعمار گران هم در همين راستا انجام مي شود زيرا استعمار گران مي كوشند فرهنگ خودشان را در ديگر كشور ها حاكم كنند وفرهنگ بومي كشور مذكور را نابود سازند .اگر در اين زمينه موفق گردند ساليان سال مي توانند بر آن كشور سلطه استعماري خود را ادامه دهند.
از آنجاييكه تهاجم فرهنگي تعمدا انجام ميشود، استكبار تمام عناصر زشت ومنفي فرهنگ خود از قبيل بي بندوباري هاي جنسي و..... را جايگزين فرهنگ كشور هدف مي كند، استكبارعناصر مثبت وخوب فرهنگ خود از قبيل دستاوردهاي علمي و..... را به هيچ وجه به اين كشورها صادر نمي كند.
تهاجم فرهنگي چون بتدريج وبا برنامه ريزي دقيق طي ساليان طولاني انجام مي شود،مي تواند بسيار خطرناك وكارساز باشد. زيرا جامعه اي كه مورد تهاجم واقع شده كمتر از خود مقاومت نشان مي دهد وبا مقاومت كمتري فرهنگ جديد وتازه وارد را مي پذيرند وحتي گاهي اين حركت كند مي تواند نامحسوس باشد.در تهاجم فرهنگي چون بتدريج انجام مي شود، سود ونفع آني وكوتاه مدت مورد نظر نيست وبيشتر منافع درازمدت ودائمي مد نظر قرار ميگيرد.هر چند كه مي تواند نتايج كوتاه مدت هم براي آنها داشته باشد.
شبيخون حمله ناگهاني بر دشمن هنگام شب،شبخون وشب تاز وشب تازي هم گفته اند.(فرهنگ فارسي عميد) زماني از واژه شبيخون به جاي تهاجم استفاده مي گردد كه جامعه از برنامه هاي استكبار غافل باشد ويا اينكه تهاجم استكبار را جدي نگرفته باشد تعبير رهبر معظم انقلاب از تهاجم فرهنگي به شبيخون فرهنگي مي تواند بيانگر اين مهم باشد وهشياري مردم ومسئولين را مي طلبد. 
« كاري كه دشمن از لحاظ فرهنگي انجام مي دهد يك شبيخون ،غارت وقتل عام فرهنگي است».(از بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدارفرماندهان گردان هاي عاشوراي بسيج سراسر كشور22/4/1371 )
تهاجم فرهنگي استكبار در كشور ما از سابقه بسيار طولاني برخوردار است وبه سالهاي گذشته برمي گردد،رهبر معظم انقلاب در ديگر بياناتشان ضمن اينكه بطور مشخص آغاز تهاجم فرهنگي را از دوره به قدرت رسيدن رضاخان مي دانند هدف تهاجم فرهنگي را در كشور رواج بي بندوباري وهرزگي در ميان ملت وسلطه غرب در ايران بيان نموده اند.
«ریشه كن كردن فرهنگ ملی از طریق فراگیر كردن بی بند و باری، عیاشی و هرزگی در میانیك ملت هدفی است كه دشمنان درپی تحقق آن هستند. بطور مشخص دوران رضاخان سرآغازتهاجم فرهنگی در كشور ماست و بزرگترین قدمها به نفع فرهنگ غرب و در حقیقت در جهتسلطه ی غرب بر ایران در همین دوران بر داشته شد و با   این بهانه كه زن با چادرنمیتواند عالم و دانشمند شود و درفعالیتهای اجتماعی شركت كند، چادرها را از سر زنانبرداشتند. اما در عین حال دردوران رضاخان و پسرش هرگز به عموم زنان اجازه ی شركتفعالانه در حركتهای اجتماعی و سیاسی داده نشد و آن روزی كه زنان ایران، وارد میدانمبارزه و صحنه ی فعالیتهای اجتماعی و سیاسی شدند و كشور را با دست توانای خود بهپیش بردند، چادر به سر كردند»).از بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار نويسندگان وصاحبنظران وكاركنان رسانه هاي گروهي 21/5/1371)
جوانان به سبب ويژگيها وجايگاه ويژه اي كه در جامعه دارند هميشه مورد هدف دشمنان قرار رفته اند ،رهبر معظم انقلاب در ديگر بياناتشان جوانان را هدف دشمنان از تهاجم فرهنگي بيان فرموده اند،دشمنان با تهاجم فرهنگي مي خواهند اعتقادات ديني جوانان را سست نمايند وبراي نجات كشور هشياري مردم را لازم دانسته اند.
«اكنون دشمن در سطح وسیعی ابزارهای متعدد خود را در تهاجم به بنیانهای فرهنگی واعتقادی ملت ایران بكار گرفته است و تحقیر جریان ادب، هنر و فرهنگ انقلابی در كشورو در نتیجه ی آن انزوای عناصر فرهنگی، ادیب و هنرمند و نیز منصرف كردن جوانان مؤمناز پایبندی متعصبانه به ایمان و اعتقادات خود، یكی از اهداف مهم تهاجم فرهنگی است. لذا برای مقابله با آن، بیداری و هوشیاری ملت ایران به ویژه عناصر فرهنگی كشور یكضرورت حیاتی است»).از بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار نويسندگان وصاحبنظران وكاركنان رسانه هاي گروهي 21/5/1371)
همانطور كه بيان شد دشمنان از تمامي امكانات وابزار ها استفاده مي كنند يكي از ابزارهاي مهمي كه آنها را در اين امر كمك مي كند دوستان آنها در داخل كشور مي باشد،اين افراد سهوا يا عمدا آب به آسياب دشمن مي ريزند .اين افراد اجراي برنامه هاي استكبار را در داخل بر عهده دارند وهميشه مورد حمايت آنها قرار دارند.
رهبر معظم انقلاب يكي ديگر از شيوه هاي تهاجم فرهنگي را حمايت استكبار از افرادي ميدانند كه در داخل كشور هستند وراه آنها را با توليد محصولات فرهنگي غير اسلامي وانقلابي را ادامه مي دهند،بيان فرموده اند.
«در حالی كه ایران اسلامی دارای ادبیات و هنر انقلابی و فرآورده های ارزشمند هنری وادبی است، در مجامع هنری جهانی تنها به آن دسته از فیلمها و تولیدات هنری ایران كهفاقد روحیه ی انقلابی و اسلامی هستند، جایزه تعلق میگیرد و فیلم های برجسته یانقلابی مورد بی اعتنایی واقع میشوند كه این مسأله سیاسی بودن این مجامع را نشانمیدهد. مجامع جهانی حتی حاضرند جایزه ی نوبل را به عناصر ضد اسلامی و ضد انقلابیبدهند تا از این طریق هنرمندان انقلابی ما را منزوی كنند. و ما مجموعه ی اینبرخوردها را در چارچوب تهاجم فرهنگی ارزیابی میكنیم». (از بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار نويسندگان وصاحبنظران وكاركنان رسانه هاي گروهي 21/5/1371)
رهبر معظم انقلاب اسلامي وظيفه مسئولين فرهنگي كشور را براي مقابله با تهاجم فرهنگي دشمنان را مشخص كرده اند.رهبر انقلاب يكي از راههاي مقابله با برنامه هاي فرهنگي استكبار را بكار گماردن افراد خودي ومومن وافرادي كه در سالهاي دفاع مقدس در برابر تهاجم نظامي استكبار ايستادگي كرده اند در مراكز فرهنگي كشور بيان كرده اند .
«عناصر مؤمن و خودی هر جا كه هستند باید گرامی داشته شوند و مسئولین مؤسسه ها ومراكز فرهنگی كشور باید به عناصر خودی تكیه كنند و اجازه ندهند آنان در آن محیط هامنزوی شوند. زیرا كسانی كه در صحنه ی دفاع از نظام و فرهنگ اسلامی در برابر تهاجمدشمن خواهند ایستاد همان كسانی خواهند بود كه دیروز در برابر تهاجم نظامی دشمن، جانبر كف در میدان نبرد مردانه می جنگیدند». (از بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار نويسندگان وصاحبنظران وكاركنان رسانه هاي گروهي 21/5/1371)
ازديدگاه امام (ره)فرهنگ از جايگاه والايي برخوردار است،امام (ره)ريشه تمام بدبختي ها وخوشبختي ها را فرهنگ مي داند ،ايشان وقتي از آسيب هائيكه بواسطه فرهنگ ناصالح وتهاجم فرهنگي به كشور وارد مي شود ،سخن مي گويند از مهمترين عناصركشور يعني جوانان سخن مي گويند،و حتي نتيجه اي كه از اين آسيب به جوانان وارد مي شوند بيان مي كنند و آن چيزي نيست جزء فساد،نابودي جوانان ،واينكه جوانان را انگل و غربزده بار مي آيند.
«فرهنگ ، مبداء همه بدبختي ها وخوشبختي هاست وبدبختي هاي ملت است ،اگر فرهنگ نا صالح شد اين جوان هايي كه تربيت ميشوند به اين تربيت هاي فرهنگ نا صالح،اينها در آينده فساد ايجاد مي كنند فرهنگ استعماري،جوان استعماري تحويل مملكت مي دهد فرهنگي كه با نقشه ديگران درست ميشود واجانب براي ما نقشه كشي ميكنند وبا صورت فرهنگ مي خواهند تحويل جامعه ما بدهند،اين فرهنگ‌،فرهنگ استعماري وانگلي است واين فرهنگ از همه چيزها حتي از اين اسلحه اين قلدر ها بدتر است اين قلدر ها اسلحه شان بعد از چند وقت ميشكند وحالا هم شكسته اما وقتي فرهنگ فاسد شد جوانهاي ما كه زير بناي تاسيس همه چيز هستند ،از دست ما مي روند وانگل بار مي آيند،غربزده بار مي آيند،اينها را از همان اول،همان كلاس هاي اول توي ذهن هايشان هي مطالبي مي كنن تا برسنر به آن بالا اگر فرهنگ،فرهنگ صحيحي باشد جوان هاي ما صحيح بار مي آيند».(جلد2ص7. بيانات امام پس از فاجعه كشتار نوزدهم دي1356.10.19)
از مهمترين تاكتيكهاي استكبار در تهاجم فرهنگي اين است سعي مي كنند هر روز با شيوه وترفند جديدي ملت هاي اسلامي را مورد هجوم خود قراردهند زيرا استفاده از يك شيوه وروش باعث مي شود كه آن شيوه جذابيت ونوبودن خود را از دست مي دهد،همچنين هدف استكبار ازتغيير تاكتيك به اين جهت مي باشد زيرا كه اگر هميشه از يك روش و ترفند استفاده كند ديگر نمي تواندملت هاي مسمان را فريب دهند.
امام خميني در سال1349در پيامشان به زائران بيت الله الحرام اين تغيير شيوه تهاجمي استكبار را عليه جوانان وكشور بيان كرده اند.
«اكنون كه به واسطه سستي وسهل انگاري ملت هاي اسلامي چنگال استعمار تا اعماق سرزمين هاي بزرگ ملت قرآن فرو رفته وتمام ثروت ومخازن بزرگ ما زير قشر ملي بودن به كام آنان فرو مي ريزد،فرهنگ مسموم استعمار تا اعماق قصبات ودهات ممالك اسلامي رخنه كرده فرهنگ قرآن را عقب زده و نوباوگان ما را فوج فوج در خدمت بيگانگان ومستعمرين در مي آورد وهر روز با نغمه تازه،با اسامي فريبنده جوانان مارا منحرف مي كند،بر شما ملت عزيز اسلام كه براي اداي مناسك حج در اين سرزمين وحي اجتماع كرده ايد لازم است از فرصت استفاده كرده به فكر چاره باشيد،براي حل مسائل مشكله مسلمين تبادل نظر وتفاهم كنيد».(جلد1ص156.پيام امام به زائرين بيت الله الحرام19/11/1349
امام(ره) هدف نهايي از تهاجم فرهنگي را نابودي نظام جمهوري اسلامي مي داند كه از سوي استكبار غرب عليه ايران انجام مي شود.استكبار سعي مي كند با تهاجم فرهنگي مردم را از هويت ملي وديني خود بي محتوي وبي هويت سازد وسپس به اهداف خود برسد.
«امروز دنياي استكبار خصوصا غرب خطر رشد اسلام ناب محمدي (ص) را عليه منافع نا مشروع خود درك كرده است.امروز غرب وشرق به خوبي مي دانند كه تنها نيرويي كه مي تواند آنان را از صحنه خارج كند ،اسلام است.آنها در اين ده سال انقلاب اسلامي ايران ضربات سختي از اسلام خورده اند وتصميم گرفته اند كه به هروسيله ممكن آن را در ايران كه مركز اسلام ناب محمدي است نابود كنند.اگر بتوانند با نيروي نظامي،اگر نشد،با نشر فرهنگ مبتذل خود وبيگانه كردن ملت از اسلام وفرهنگ ملي خويش ».(جلد21ص107.پيام به مهاجرين جنگ تحميلي 2/1/1368
امواج تهاجم فرهنگي ،جوانان كشور هاي اسلامي وبويژه ايران را هدف خود قرار داده است.تهاجم فرهنگي را اقتصاد وتكنولوژي برتر استكبار ياري مي كند،استكبار قدرت جوانان ايران اسلامي در مبارزه با دوران پيروزي انقلاب ودر دوران هشت سال دفاع مقدس درك كرده است به همين علت سعي مي كند از هر ترفندي براي نابودي قدرت وايمان جوانان استفاده مي كند،اين ممكن نيست مگرازطريق تهاجم فرهنگي كه ارزشها وهنجارهاي جامعه اسلامي را تغيير دهد.نوجوانان وجوانان هدف تهاجم فرهنگي مي باشند،همانطور كه بيان شد يكي از مسائل جوانان تمايلات شديد جنسي است واين مي تواند زمينه مناسب ومساعدي براي اين منظور باشد.
تهاجم فرهنگي وجود دارد اما اينكه تا چه اندازه زمينه براي پذيرش آن مساعد باشد بستگي به فرهنگ جامعه دارد هر اندازه زمينه براي پذيرش تهاجم مناسب باشد به همان اندازه فرهنگ جامعه بيشتر دچار آسيب مي شود.بيكاري جوانان ،فقر،گراني،بالا رفتن سن ازدواج،و.............مي توانند زمينه هاي مناسبي براي موفقيت استكبار در جامعه باشد.
البته در اين تهاجم فقط امپرياليسم فعال نيست ،بلكه افرادي در داخل وخارج از كشور به خاطر سودجويي ها ومنافع اقتصادي ،سهوا يا عمدا در اين راستا حركت مي كنند اگر آنها موفق شوند نسل نوجوان وجوان ما به اضمحلال كشيده مي شوند وما هيچ وقت فرصت جبران نخواهيم داشت.
«امپرياليسم كه آميزه اي از فاشيزم راسيزم وميليتاريزم است براي حفظ موقعيت اقتصادي كارتل ها وتراست ها شرايطي را در جوامع ايجاد مي كند تا نسل جوان هر روز به انحرافات بيشتر نزديك گردد واز معيارهاي انساني واخلاقي دور بماند واز طريق گسترش اعتياد سعي مي كند قدرت جسمي وتوان فكري را از آنان سلب وامكان مبارزه بر عليه استثمار،استعمار وامپرياليزم را از آنان بگيرد».(فرجاد،حسين.آسيب شناسي اجتماعي وجامعه شناسي انحرافات.انتشارات بدر.چاپ هشتم.1378.ص5
+ نوشته شـــده در دو شنبه 11 مهر 1390برچسب:,ساعــت14:54 تــوسط اعضای شورای فرهنگی بسیج |